۱۳۸۹/۱/۸

پروای هیچ غم نمی کنم


دیگر برای تو چشم را نم نمی کنم
در احترام تو سر خم نمی کنم
دیگر به ناز و عشوه و اداهایت
هیچ حیثیت دل کم نمی کنم
چقدر عاشق برایت زار گرید
بعد ازین پروای هیچ غم نمی کنم
برو هر جا دلت خواهد عزیزم
درجستجوی تو تلاش هم نمی کنم
چونکه شستم دست یکباره زتو
کاری کردم که به هر آدم نمی کنم
زانکه هستی برسربازارصبح تا به شام
انگار خود را رسوای عالم نمی کنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر