۱۳۸۹/۱/۹

امید باطل


چه زجر ها که زهجرت کشیده ام
چه سخنها که به مهرت پدیده ام
عمریست،دارم امید آنکه تو آیی شبی
در این امید باطل محنت کشیده ام
اینست وفا چه شود باورم کنی
جانا به انتظار تو اشکی چکیده ام
بودم به گفته های خود چو قلم استوار
چون ژرف نگری ،همه عالم دویده ام
بودم برآن کازین بحربرآیم بیرون
سالهاست سعی کردم و"ساحل"ندیده ام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر