۱۳۸۹/۱/۸

تشنه دیدار

عمریست برای تو خریدار شدم میدانی
رنجیده و بیمارو طلبگار شدم میدانی
درکلبه یی اغیار بودی یار،شب ومن
درپشت درت تا دم صبح خوارشدم میدانی
سالهاست که من تشنه دیدار توام ،یار
در روی تو من سخت گرفتارشدم میدانی
جانا چه شود گر دمی آیی به دیارم،آه
که یعقوب وار چشم انتظارشدم میدانی
ازآن روزیکه رفتی و ندیدم دیگرآن"ساحل"
چو دریایی پر موج بی قرار شدم میدانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر