۱۳۸۹/۵/۲

وادی عشق


به درد عشق هرکس مبتلا شد
یقین دان کاملآ غرق بلا شد
که درد عشق سوزانتر ز آتش
بود بر جان عاشق ، بی دوا شد
مگر نشنیده یی داستان لیلی
که مجنون اندران صحرا چه ها شد
که بود فرهاد؟ رفت دربیستون،وای
همه عمر ناله بود ،یکدم فنا شد
هرآنکس غرق در وادی عشق
چون "ساحل" آتشش سرتا به پا شد
1389/1/18

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر